در حالی که به تقریب هیچ‌چیز ندارم جز درد،

چیزی فراتر از هیچ و درد دارم

که آن کنکور است.

و راهی آواره‌گی‌ام در کوچه‌ ، خیابان‌هایی که همه‌شان باید نشانی از علی‌چپ داشته باشند بلکه بتوانم با «نبودش» بسازم و روی زخم‌های پا بدوم.


نمی‌دانم کی بر می‌گردم...