رهش امیرخانی
يكشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۶
- ۲۰ اسفند ۹۶ ، ۲۳:۵۸
همهچیز به گند کشیده شده. از مردانهگی فاطمه روضه بخوان تا مردان به بانگهای بلند و کشنده بگریند. در جشن ولادت. مرد که گریه نمیکرد! راستی فاطمه مرد ترینِ مردان بود و ندانستیم. راستی فاطمه در کُنه مرد بود و نفهمیده بودیم!
من برای حیات خواهرم یه تهدید مدتدار محسوب میشم. هر وقتی که میخواد خودش نباشه و یککمی بره بالاتر، یا هر وقتی که داره با غریبهها و یا با تلفن حرف میزنه و سعی میکنه تعارفات معمول رو توی مکالماتش جا بده، به شدت حرصم میگیره و عوضیوارانه خیلی وقتا این حرص رو بروز میدم و اون هربار هیچی نمیگه یا خیلی مهربون از کنارش رد میشه در حالی که همیشهی این مواقع منتظر یه حملهم و حمله نمیشه... پیش خودم فکر میکنم، اگه من بودم، دک و دهن خودم رو اورده بودم پایین.