هشتم - یار آمریکا رفتهی من...
بیوگرافی مادرِ بلوتوث را که کیجایی بوده ساروی -که حتم دارم این آهنگ را عمراً نشنیده- برای هم فوروارد میکنیم و در حالی که از سال تولد او با سال تولد پدربزرگهایمان اختلاف میگیریم و زیادی حرصمان در میآید، غصهی نوجوانی و جوانی خودمان را میخوریم که فرستاده نشدیم به سوییس یا آمریکا. که اجباراً محبوس بودیم در خلسه و پارتیهای عجیبمان توی آخرین طبقهی مدرسه که از قرابت با استخرِ مجموعه هواش عرق داشت و سرودهای بدقافیهی سی سال پیش در حالی توی گوشمان زنگ میزد که روحمان از سوال و غصه در حصرِ نویز کنسلرها جیغ میکشید. در حالی که با آن صدای بیکیفیتِ دلآزار که به لطف دستی خستهگی ناپذیر (وقتی به ابتداییترین و فروتنانه ترین حالتِ ممکن دقیقههای طولانی میکروفون را جلوی بلندگوی ضبطِ صوتِ چینی گرفته بود)، گوش درد گرفته بودیم، قلبمان شکسته بود و برای قسمِ ناشیِ "به اشکِ لرزانِ مادر" اشکمان در آمده بود و از شوربختیِ وجود آزادیخواهِ خود بد سوء استفادهی عاطفی کرده بودیم، بدونِ اینکه بدانیم چرا، بشکن میزدیم، بدنهامان را تکان میدادیم و یکی در میان، در همخوانی، کلمات را جا میانداختیم و... بلد نبودیم از ته ترین جای گلو عُق بزنیم. چون بلد نبودیم عق بزنیم. چون از "امکان" چیزی نمیدانستیم. بهترین سالهای عمر را مشغول به اجبار بودیم و بدترینهاش را هم با توجیهاتی به سر میبریم که جبرِ "مکان" پیر و خستهشان کرده...
و حتی تو... ابوجمال، ای یار آمریکا رفتهی من.
هفتم - تقریباً نرو
عزیزم، زندهگی از این کوفتی تر نمیشود.
وقتی نه میتونم برای تو بنویسم، نه میتونم برای غیر از تو بنویسم. وقتی نه هستی و نه نیستنت کامل هست و من از افعال زبانِ مرفه و کمدرد پشتو لذت میبرم. وقتی نمیتونم بخونم، نمیتونم ببینم، نمیتونی برای من بخندی که من ببینم. نمیتونم ببینم. نمیتونم بخندم. اساساً نیستی که برای تو بخندم، برای تو زندهگی کنم، برای تو سفت بچسبم چیزایی رو که دلم میخواد براشون خودخواه باشی.
وقتی نمیتونم بنویسم و بنویسم و بنویسم. لعنت به مسابقات حذفی نامهنگاریهای ویرانگر ما. ای کاش بلد بودم جز با کلمات خودم بنویسم. ای کاش بلد بودم از تو بخوام.
عزیزم، وقتی عزیز من نیستی ؛ عزیز من باش.
عزیزم منو به من برگردون.
عزیزم این به انتظار نشستنهای بیجا و چشم دوزی کج و داغون به رد پاهاتو سلب کن. خوبی مطالبه کن. عزیزم، عزیز من بودنو مطالبه کن.
اه عزیزم اَه.
بهخاطرِ Related trackهای SoundCloud ِ عزیز
سالهای دبیرستان دنبال دوستی میگشتم که بتونم باهاش صبحهای جمعه رو خیلی زود بیدار شم و شبها رو از مدرسه و زندهگی آشغالی که برامون ساخته بودند، فرار کنم توی کتابا و آهنگای کنار پنجره. یکی که هی بنویسه و من هی نوشتههاشو بخونم، بلد باشه متنای عربی و فرانسوی رو بخونه بدون اینکه کلمه به کلمه ترجمهشون کنه، هی برام رمان خارجی بیاره، بهروز غریبپورو بشناسه... آهنگای منو دوست داشته باشه، آهنگایی بهم بده که بتونم با ریتمِ افتضاح آرومشون شبا جلوی دیوار اتاق، جلوی نور ماهی که از پنجره تابیده، سایه بشم و تنِ غمگین و بیاستعدادم رو تکون بدم، تنی که توی کلاسهای والیبال دلزده و داغون بود ولی هرگز بهش فرصت رقصیدن داده نشد که.
خوبِ خوب میدونستم اگه پیداش میکردم، حالا روی زمین نبودم. با هم مرده بودیم. موقع آماتوریِ هفدهسالهی امیرخانی توی ارمیا برای قولِ مظلوم و منقضی شدهی مصطفی به ارمیا که هرگز کسی بهش پایبند نموند. پیش از اون که برسیم به تلخی قیدار و رهِش.. آدم نباید نویسنده رو بت میکرد و میپرستید که حالا همون یه دونه بُت ام نمونه سالم و بیخش وسط اینهمه بتی که شکسته و آوار شده رو سرِ خود ابراهیم حتی. بیچاره ابراهیم ؛ معصوم نبود. بیچاره ما و معصومیت ما که محکومه به خرابحالیهای ابراهیمها و خرابکاریهای نوحها...
اومده بودم بگم حالا که گودریدز برای من کتاب میاره، ساوند کلاود آهنگایی که دوست دارمو پیدا میکنه، یوتوب باهام میرقصه و بیپ تونز بیهوا اپرای حافظ رو میکنه، تنها ترم. چه صبح هایی رو که من خوابم و گوشیم هرگز چشم روی هم نمیذاره. پنجرهی بزرگِ کنار میزم که حالا قشنگتره، نور ماه نداره. پردهی کلفتش همیشه کشیدهست. هوای من همهش ابری... تن دیوارای دورم سرد و زمخته، حال دلم همهش بد و بدتره.
من بماندم باطلی از آرزو...
ما، همان رانده گانیم
از هر جا
و هر کس
پیوندهای روزانه
بایگانی
- شهریور ۱۴۰۳ (۱)
- تیر ۱۴۰۳ (۱)
- ارديبهشت ۱۴۰۳ (۲)
- فروردين ۱۴۰۳ (۱)
- اسفند ۱۴۰۲ (۱)
- بهمن ۱۴۰۲ (۲)
- دی ۱۴۰۲ (۲)
- آذر ۱۴۰۲ (۱)
- آبان ۱۴۰۲ (۲)
- مهر ۱۴۰۲ (۳)
- شهریور ۱۴۰۲ (۲)
- مرداد ۱۴۰۲ (۵)
- تیر ۱۴۰۲ (۱)
- خرداد ۱۴۰۲ (۱)
- ارديبهشت ۱۴۰۲ (۲)
- فروردين ۱۴۰۲ (۳)
- دی ۱۴۰۱ (۲)
- آذر ۱۴۰۱ (۱)
- آبان ۱۴۰۱ (۱)
- مهر ۱۴۰۱ (۶)
- شهریور ۱۴۰۱ (۱)
- تیر ۱۴۰۱ (۱)
- بهمن ۱۴۰۰ (۱)
- آذر ۱۴۰۰ (۱)
- آبان ۱۴۰۰ (۱)
- شهریور ۱۴۰۰ (۱)
- مرداد ۱۴۰۰ (۱)
- تیر ۱۴۰۰ (۱)
- خرداد ۱۴۰۰ (۱)
- ارديبهشت ۱۴۰۰ (۲)
- فروردين ۱۴۰۰ (۱)
- اسفند ۱۳۹۹ (۲)
- بهمن ۱۳۹۹ (۱)
- دی ۱۳۹۹ (۱)
- آذر ۱۳۹۹ (۱)
- آبان ۱۳۹۹ (۱)
- مهر ۱۳۹۹ (۳)
- شهریور ۱۳۹۹ (۱)
- مرداد ۱۳۹۹ (۱)
- تیر ۱۳۹۹ (۳)
- خرداد ۱۳۹۹ (۳)
- ارديبهشت ۱۳۹۹ (۶)
- فروردين ۱۳۹۹ (۱)
- اسفند ۱۳۹۸ (۲)
- بهمن ۱۳۹۸ (۲)
- دی ۱۳۹۸ (۲)
- آذر ۱۳۹۸ (۲)
- آبان ۱۳۹۸ (۳)
- مهر ۱۳۹۸ (۳)
- شهریور ۱۳۹۸ (۲)
- مرداد ۱۳۹۸ (۸)
- تیر ۱۳۹۸ (۲۱)
- ارديبهشت ۱۳۹۸ (۷)
- فروردين ۱۳۹۸ (۸)
- اسفند ۱۳۹۷ (۴)
- بهمن ۱۳۹۷ (۳)
- دی ۱۳۹۷ (۱)
- شهریور ۱۳۹۷ (۲۵)
- مرداد ۱۳۹۷ (۲۰)
- تیر ۱۳۹۷ (۹)
- خرداد ۱۳۹۷ (۱۵)
- ارديبهشت ۱۳۹۷ (۱۸)
- فروردين ۱۳۹۷ (۲۸)
- اسفند ۱۳۹۶ (۲۲)
- بهمن ۱۳۹۶ (۲۲)
- دی ۱۳۹۶ (۳۶)
- آذر ۱۳۹۶ (۲۳)
- آبان ۱۳۹۶ (۱۲)
- مهر ۱۳۹۶ (۱۶)
- شهریور ۱۳۹۶ (۸)
- مرداد ۱۳۹۶ (۲۶)
- تیر ۱۳۹۶ (۱۶)
- خرداد ۱۳۹۶ (۱۶)
- ارديبهشت ۱۳۹۶ (۱۴)
- فروردين ۱۳۹۶ (۸)
- اسفند ۱۳۹۵ (۲)
- بهمن ۱۳۹۵ (۷)
- دی ۱۳۹۵ (۵)
- آذر ۱۳۹۵ (۲۷)
- آبان ۱۳۹۵ (۱۶)
- مهر ۱۳۹۵ (۸)
- شهریور ۱۳۹۵ (۷)
- مرداد ۱۳۹۵ (۱۷)
- تیر ۱۳۹۵ (۱۴)
- خرداد ۱۳۹۵ (۱۴)
- ارديبهشت ۱۳۹۵ (۱۸)
- فروردين ۱۳۹۵ (۱۱)
- اسفند ۱۳۹۴ (۴)
- بهمن ۱۳۹۴ (۳)
- دی ۱۳۹۴ (۵)
- آذر ۱۳۹۴ (۶)
- آبان ۱۳۹۴ (۱۵)
- مهر ۱۳۹۴ (۵)
- شهریور ۱۳۹۴ (۷)
- مرداد ۱۳۹۴ (۲۸)
- تیر ۱۳۹۴ (۳۵)
- خرداد ۱۳۹۴ (۴)
- فروردين ۱۳۹۴ (۱)
- اسفند ۱۳۹۳ (۱)
- مهر ۱۳۹۳ (۱)
- خرداد ۱۳۹۳ (۲)
- ارديبهشت ۱۳۹۳ (۲)
- اسفند ۱۳۹۲ (۳)
- بهمن ۱۳۹۲ (۷)