برای کسی که نمیدونم.
نمیدونم کی هستی که داری تمام تاریخ این وبلاگ و همهی حجم این چرت و پرتا رو زیر و رو میکنی و شاید باورت نشه که اصلاً حس خوبی ندارم اگه بفهمم کی هستی یا اینکه میشناسمت.
اگه یه کلام از من در مورد این کارت بخوای، اون "نکن"ـه.
قبل از اینکه از تصویر خودم توی ذهن تو بترسم و بخوام توجیهش کنم، یه توضیح بهت بدهکارم ؛ من خیلی عوض شدهم. همهی این چیزهای افتضاحی که اینجا نوشتهم، من رو ساختهن اما الآنِ من خیلی نزدیک نیست بهشون. منظور من بیشتر عمق و گسترهی "تغییر" و "تناقضات" وجودیِ منه و این اصلاً به این معنی نیست که من الآن افتضاح و داغون نیستم.
اما بعد از این، بگذار بهت اعتراف کنم که از این کارت متنفرم چون از گذشته و از خودم بیزارم و بابت این و اینکه چه اهمیتی برای تصویر خودم توی ذهن تو قائلم، توضیحی برات ندارم اما فکر کردم جالب میشه اگه بدونی حالا که همهی این فضاحات رو میخونی و فاصلهت رو تا خودِ حقیقی و آنچه ازش اومدهم کم و کمتر میکنی، اصلاً دوست ندارم ببینمت، باهات حرف بزنم و یا هر ارتباطی داشته باشم.
اینو پای هرچی میخوای بذار... میخوام بگم اگه دست من باشه، دست و پات رو میبندم تا من رو برای اینقدر کوتاهقد و یا عجیب و مزخرف بودنم قصاص نکنی، من به حد کافی از خودم میکشم و با تو هم نظر هستم...
اینکه همهی اینها اینجا منتشر شده موندهند و قراره آرشیو تکمیل بشه از تیکههای وبلاگای دیگه و اینکه دوست ندارم این طوری شخمشون بزنی، دلیل داره. و کاملاً متوجهم ابراز کردن احساسم نسبت به این کارِ تو چهقدر داغون و غیرمنطقیه. اما حداقل توی گفتنِ حرف دلم آزادم.
و اما برای کسی که کامنت خصوصی گذاشتی توی بهمن ؛
من وظیفه ندارم وبلاگِ دلخواه تو رو بسازم. علاقه هم ندارم راستش. نوشتنِ من اینجا اون قدرا هم که فکر میکنی، هدفدار نیست. فقط میخوام بگم به من نگو چهطوری بنویسم، از چی بنویسم و چی کار بکنم، اینجا تمامیتِ ارضیِ خودمه. میتونی راهتو بکشی و بری. اگه نری و همچنان از این نظراتِ با عقل من جور در نیا بدی هم، مختاری. فقط داری به کاهدون میزنی، بگم.
+ پُستِ مزخرفی شد، میدونم.