درد بر من ریز

درد بر من ریز

در من هامونی‌ست، تهی ؛ تشنه و پر از تمنا.

در تو دریایی‌ست، بی‌کران ؛ که از آن جا که چشم ها را نشان ندادند، افق را در آغوش کشیده.

و در تن من بی‌حساب شده زخم‌ خارهای حسادت... به جای همه‌ی باران‌هایی که نبارید و دریاهایی که به پابوس چروکیده پیشانی زمین نیامد و دروغ‌هایی که از انصاف چرخه‌ی آب به دبستانی‌ها گفتند...


در من پیمانه‌ای‌ست و 

«تویی باده‌ی مدهوش»


اگر که زنده‌ام...

آخر صوفیِ مرگ را چه حاجت به جامِ بی‌صافی؟




#فرهنگ_آش‌خوری

یا

آشِ نخورده و دهن سوخته؟


تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.

ما، همان رانده گانیم
از هر جا
و هر کس

پیوندهای روزانه
بایگانی