رابطههای یک طرفه
من از چادرم بدم میاد، اون علاقه و عادت داره توی سختترین و بدترین شرایط منو بغل بگیره.
من از قم بیزارم، قم سه روز از هفت روزِ هفته رو انتظار میکشه تا من برم پیشش.
گفتم با من کثافت کاری نکنم، چادرو نماد نکنم که نه بپرستمش و نه ازش بیزار شم، گفتم چادر وسیلهست.
گفتم قمو کثیف نکنم، این که حضرت معصومه سلام الله علیها و علماء واقعی اون جا ن رو نریزم توی چشمای هیز، برم فقط درس بخونم و بر گردم...
نشد، چسبیدند به من. نشد به چادر مثل وسیله نگاه کنم و حرصم نگیره. نشد با تفاوت قم کنار بیام و چیزی رو پای چیزی ننویسم.
گفتم با من کثافت کاری نکنم ولی با من کثافت کاری کردند. راضی شدند چادر بندازم سرم و هرکار دیگه بکنم و بهم بگن محجبه، بهم بگن مؤمن. راضی شدند با خط کشِ چادر به مردم بگن باحجاب، بدحجاب، بیحجاب. راضی شدند بکنند توی چشم آدم که قم واتیکان، قم مهندس نخواست.
اما این رابطههای یک طرفه خیلی تناسب دارن با وادی هجرانِ تو و این چیزا...
جان و دلِ من تویی... نکنه که تو جان و دلِ من رو نخوای...
- ۹۷/۰۱/۰۹