روابط کمیتهای کَبَدیک (با فرض کبدهای آرمانی)
جمعه ۰۸ آبان ۱۳۹۴
هر وقت یه مرگی هست این وسط که هیشکی نمیتونه بهش نفس مصنوعی بده،
بیخوابی با مقدار سایز شلوار، رابطهی عکس پیدا میکنه،
خرابکاری با مجذور مقدارِ فحش خوردن، رابطهی مستقیم¡
اینجا،
گند زدن تو نمرهها از مقدارِ ثابت K برخورداره ؛ با هیچ کوفتی هم رابطهی عکس و مستقیم نداره.
(که به دلیل آرمانی بودن کبدها و برای لحاظ کردن تلخی خالصِ واقعیت در محاسبات کبدیک، این مقدار ثابت در همه معادلات نقش ضریب داره، محض رضای خدا در سه دوم و پنج دوم و هفت دوم و نُه دوم ضرب نمیشه هیچ، چه بسا برشون تقسیم هم میشه. K-1 و این دست شیکبازیا عم نداریم 😒.)
اون وقت، این وسط
میدونی واتس ذِ پوینت؟
سطور بنده آمادهگی کامل برای کسب رتبهی اول کشوری انشای نماز رو پیدا میکنند.
بس که واژههای زجر آمیز و تراژدیساز با ترکیب قشنگتری کنار هم میان. :|
درین هنگام،
تو خونه قحطیِ کاکائو میاد، مجبور میشی قهوه بخوری، شیش برابر حالت عادیِ قهوه خوردن، جوش بزنی چون چشمت نبض میزنه! حالا هی بگو مادر من آقای گودرزی اصلن شقایق خانومو نمیشناسه! در هرحال تو هم شیش برابر جوش زدی هم چشمت نبض میزنه! :|
خدا عم که هیییچوقت مادرا رو ضایع نمیکنه. :|
گویا اگه همینجوری به ننوشتن ادامه بدم، خفه نمیشم، بشتابم به دیار باقی! دچار سوراخی حنجره میشم! بعد من هی سوت میزنم که : مدادم نیست، تو میگی : چی میگی؟!!
حالت عادیش حرف منو نمیفهمیدی، دیگه اون موقع فک کنم مقدار فهمت کیفیتِ منفی بگیره. :|
من که تموم نمیشم، قرار گذاشتم تیکه تیکه هم شدم به لودهگی و خندههای بیجا و الکی ادامه بدم تا این مرگی که افتاده رو حلق این چن روز خودش منهدم شه!! =|
شعار؟ 👆😪
عمهت غرغرو عه. فهمیدی؟ میخواستی عمه نداشته باشی 👊
- ۹۴/۰۸/۰۸