The Faded

ما، همان رانده گانیم
از هر جا
و هر کس

بایگانی

غصه

جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۶

فکر می‌کنم بگم باشه، همه یه دور میاین و می‌شینین و می‌رین و تموم می‌شه... باورتون نمی‌کنم‌... این تعدادتون از روابط اجتماعی صاعقه‌زده‌ی من و ظاهر ضد مَردم بر نمیاد. می‌ترسم بگم باشه و بیاین و اون وقت باد خبر برات ببره و دلت رو بشکنه و تو نیای... توی این گورستونی که محکومم به نشستن تا تو بیای.. توی این گورستونی که نمی‌تونم بدوم تا دلم... می‌ترسم ندونی این «باشه» چه قدر الکیه و باورش کنی و هرگز نیای... اگه توی دلم نبودی، من نبودم و تا همین الآن برای همه‌ی آلبوم های کلهر صبر نکرده بودم... خدا می‌دونه که اگه نبودی با خودستایی های ابوجمالم نساخته بودم و با جبر مردان سطحی زمانه‌م.‌‌.. به امید این که حال غاده رو تا پیری نظاره کرده باشی و تنهایی منو... نه، نمی‌ترسم ازین که نیای... می‌ترسم از این که دلت رو بشکنم و نفرینم کنی و این «باشه» اجبار برای «باشه»های دیگه باشه... می‌ترسم پرهیزکاری هام و صبر بی‌کرانم رو یادت بره... من از تنهایی باک ندارم..‌ از این می‌ترسم که به اشتباهاتی تن بدم که توی دلم نیستند وقتی تا نیومده و نزیسته و یافت نشده توی قلبم حکومت سلیمانی داری...

  • ۹۶/۱۱/۲۷
  • روشنا
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.