نه بیش از این
میخواهم مطمئن باشم من نبودهام.
میخواهم تعریف عذاب وجدان را درست بفهمم، این دیوانهام کرده.
میخواهم بدانم چه چیزی را جز زمان از دست میدهم هم پای ثانیه ها.
میخواهم با من صحبت کنی. می خواهم این را به التماس همیشه از کسانی که حرف های من را نمیخواهند...
میخواهم درست فهمیده باشم که تو از آن ها نیستی..
میخواهم فهمیده باشی من تا تهِ دنیا را میتوانم با تو قدم بزنم و حرف بزنم و هیچ وقت بس نکنم و به "هیچی" نرسم.
میخواهم فهمیده باشی روح و زبانم را خراشیدهام از این.
میخواهم بدانی عذاب میکشم از این که میگذارم عذاب هایم دیدنی باشند.
میخواهم بدانی تشنهی کلمات تو ام و بازنشسته از مشاجره..
و این ارتباط ما ست که ظرفش دیگر قدر بعضی چیزها را ندارد و با حال تهوع یک سبک رابطه ی جدید را آزمون میکند انگاری...
میخواهم بدانی میخواهم از زمین و زمان و عالم و آدم دریغ داشته شوم.
میخواهم ندانی چهقدر میخواهم
توی آغوشم بگیرمت، بفشارمت و رها نشوم از این پیوستهگی.
میخواهم مطمئن شوم میدانی چه سوء استفادهای از ضمیر بدبختم میکنم وقتی همه را طوری دیگر میبینم. وقتی همه چیز را میشکافم و گاه از هرچیز متنفرم و گاه همه چیز را عاشقانه دوست میدارم.
نمیخواهم بدانی
نمیخواهم بدانی چه چیزهایی از تو میخواستهام همیشه.
نمیخواهم...
میخواهم
میخواهم از خدا تو درست کار ترین آدمِ روی زمین بشوی..
- ۹۵/۰۹/۱۰