The Faded

ما، همان رانده گانیم
از هر جا
و هر کس

بایگانی

نه

دوشنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۵

گرسنه‌گی و دل درد،

نه اشتیاقی برای خوردن،

نه حالی برای حالی،

نه دلی برای دلی،

یک بغل دست‌های خالی،

یک دشت گشاد دل‌تنگی و

یک میدان پر از سربازان جان داده از آدم‌ها در خاطرم.

نمی‌توانم ستاره‌ها را ببینیم

نمی‌توانم بدوم

نمی‌‌توانم از این جهنم، روانی شاد به در ببرم و تنی خسته از زنده‌گی...

این هم شرمِ سهمیِ زمانه‌ی من.

.


گفتم ولم کن، بخوابم، صبح شه خوب می‌شم. فقط ولم کن.

بعد رفت خونه میم اینا تا پس فردا بر نگرده. :|

خاک بر سرِ فرزندی و خواهری و دوستی و مهربونی و نامهربونیِ من می‌دونی یعنی چی؟

ینی آدم بره گم و گور شه، بیش تر از خودش جماعتی راحت شن.


#موقت

  • ۹۵/۰۲/۲۷
  • روشنا
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.