The Faded

ما، همان رانده گانیم
از هر جا
و هر کس

بایگانی

هزینه‌های صبح

سه شنبه ۰۶ شهریور ۱۳۹۷

هیچ‌کدام از این شب‌های جهنمی این‌طور بیدار نبوده. انگار در گوری دسته‌جمعی خوابیده باشیم و شب اولمان باشد. از ترس و خشم و بی‌چاره‌گی با چشمان باز کابوس می‌بینیم و تلاش می‌کنیم هذیانات نامفهوممان را توی تاریکی خفه کنیم. خواهرم می‌نالد و فحش می‌دهد. فکر می‌کنم بیدار است اما به نوازشم بی‌محلی می‌کند. صفحه‌ی گوشی مامان روشن است در حالی که خودش کنار آن دراز کشیده. سایه‌ی روی دیوار پیرزنی خمیده‌است که توی رخت‌خوابش نشسته‌است.

 صدای نماز خواندن بابا این میان گم شده بود اما پیداش کردم. و خودم را. روحِ شرطی شده‌ی خردسالم را برای لحظاتی پیدا کردم در حالی که غفیله‌های بابا را در آغوش گرفته بود. از آهنگ پچ پچِ ناکام صدای بم بابا ساعتی لذت خواب را بازیافته بود تا نماز صبح خودش قضا شود...

  • ۹۷/۰۶/۰۶
  • روشنا
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.