همون طوری که با سوز و دل پر اشک میریختم و انگشتامو محکم میکشیدم زیر پلکم، یه دست گوشتی و کلمات نامفهوم عربی با لهجهی غلیظ بغلم کردن و بدون این که بدونم مال کین خودمو رها کردم. از ملاحظات امنیتی به ستوه اومده بودم. پس ملاحظه نکردم. برای چند ثانیه به خودم گفتم اوهوم، آره، این جاییه که میخوام تمام عمر باشم. بین این دستا وقتی غریبی و تباهی امونم رو بریده. هیچ جا رو نمیخواستم. هیچ جا رو نمیخوام.
- ۹۷/۰۱/۲۷