The Faded

ما، همان رانده گانیم
از هر جا
و هر کس

بایگانی

i'm runnin' out of me

پنجشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۵
مثل معتاد به خمری که از اجزای بدنش برای کشیدن شروع کرده و حالا اون قدری از شروع داستانش گذشته که روحشم ته کشیده.
همه‌ش گلوی خودشو از غرورِ یه اراده‌ی پوسیده پر کرده تا شاید از لای دود یه راهی به سینه‌ی غم‌گینش پیدا کنه.
اما هیچ اراده‌ای به سقف آسمون نرسیده و هیچ شبی تموم نشده.
چرا تموم نمی‌شه این داستان با یه پایان کشنده؟

نفس؟
ای آدمِ بی‌چاره. ای تدبر کرده و درجا زده و له شده و گم شده توی فلسفه‌ی ماورایی هزار و چهارصد سال پیش که بی‌خیال شدنش مثل شوهر ناخواسته‌ای افتاده توی دامن تو و هیچ دلیل خوبی برای دادگاه ها نیست تا بتونی با ناتوانی و ضعف خودت پسش بدی به دنیای کثیف بیرون و اونا رو با تبعیض های جنسیت و مادی شون تنها بگذاری.
تو اینو نمی‌خوای.

اما کی اینو نمی‌خواد؟

نفس؟
ای نفس لرزان و بی‌اطمئنان،
پَس نیا.
 دنیاست که نیش‌خند می‌زنه به ضعف بی‌کرانت و فریاد می‌زنه : پیش بیا |اگر می‌تونی|




مثل محکومیت به بی‌نهایت سال بی‌شعوری.
  • ۹۵/۰۶/۲۵
  • روشنا
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.