soon the night will be found
جمعه ۲۵ تیر ۱۳۹۵
بابا دستش را از پنجره گرفت بیرون و گذاشت خلافآمدنِ باد، گشودگیِ آن را پس بزند.
سرش را کج کرد و لای زمزمههای باد گفت : دخترم ماهه. ماه.
نیش بغل دستیاش باز شد و برگشت نگاهم کرد...
و من حس کردم مهتاب توی دلم آب شد...
- ۹۵/۰۴/۲۵