ای کاش هرچیز طور دیگری بود. کلمات و خشم و اشک سهم آدمهای خوب میشود و به تو یکی فقط لبخند میرسد. تو یکی که تا موقعی که دربارهی من زر نمیزنی، تحجر و تحکمت قابل حمل است ولی امان از زمانی که بقایای ظرف مجنون را به دست گرفتهای و گیر دادهای از قصد شکستهامش. امان از زمانی که با افعال کثیفت رو به روم میکنی ؛ اختیار کردن همسر؟ سیریسلی؟ دوست دارم زنده زنده سرت را بشکافم، مغز را بیرون بیاورم، تکه تکه کنم و دانه دانه بسوزانم. دوست دارم یک عمر حرص تو و امثال تو را یکجا خالی کنم... دوست دارم اندازهی قرنها، اندازهی نسلها، اندازهی عمرهای جنسیتزده و از قضا مؤنثی که تباه شد تو را قصاص کنم. دوست دارم هزار هزار بار آتشت بزنم و به فریادت گوش کنم.
- ۹۷/۰۶/۱۵