تمام زورم را میزدم که برای جز تو گریه کنم اما نشد. کسی که سخنرانی میکرد گفت من روضهی مکشوف نمیخوانم پس پیشاپیش بگویم، بیت بعدی را ترجمه نخواهم کرد. اما منِ شوربخت عربیاش را فهمیدم. اما منِ شوربخت جز تو توی چشم و سر و دل نداشتم...
همهاش خودم را رها کردم تا یکی بگیردم از سقوط در تو. هیچچیز با عقل جور در نمیآمد اما ابن عربی یک نظریه دارد که قلب را عقل تعبیر میکند اما منِ شوربخت جز در نقدش نخواندهام و جز تسلیم شدنش چاره نداشتهام. خدایا من میان کش مکش عقل و قلب به جان آمدم... میان نگاه مخالف و نکوهش موافق به جان آمدم...