و پناه میبرم به غم.
و دعاهای خسته از تکرار...
وقتی که شاعر مناجاتهای شبانهام این نزدیکی صبح را درست در چهلمین شب چلهی شببیداریهایمان خوابیده است و این به سختی در باورِ روانِ رنجور و متهجدم میگنجد...
ما، همان رانده گانیماز هر جا و هر کس