آخرین پیامات هی یادم میاد... فتوگراف اد گوش میدادم و اشک میریختم...
نوشته بودی : نرو... صداتو دوست دارم...
اولین وُیسام... اولین بارایی که از صدا و صدام ترسیدم...
سعی میکردم یادم بمونه چهقدر بدی و از ترس تأثیر لحن بر کلمات، تلاش میکردم به سردترین حال ممکن صدات رو روی کلماتت بشنوم. روی نرو... روی صداتو دوست دارم... و نمیدونستم چهطوری میشه اینها رو بد خوند...
خوبِ من... خوبِ من نه...
تو بد نبودی. تو بد نیستی. تو فقط خیلی زیادی گناه داشتی. تو فقط خیلی زیادی گناه داری.
- ۹۶/۱۲/۲۸