The Faded

ما، همان رانده گانیم
از هر جا
و هر کس

بایگانی

۲۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۶ ثبت شده است

سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۶
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۹ اسفند ۹۶ ، ۱۶:۰۳
  • روشنا

آوارِ عید

دوشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۶

می‌دهم خود را نویدِ سالِ بـِه‌تـر
                                         سال‌هاست...

  • ۲۸ اسفند ۹۶ ، ۱۶:۱۹
  • روشنا

70.39.246.37

دوشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۶

یادت به خیر... هیچِ من... صفحه‌ی آی‌پیت خالیه... 

 

«هیچستان»ِ من،

گرچه که هیچ بود میان مباهات «بی‌چون» و هر روزه‌گیِ «این روزها»...

اما تو زیاد بودی... همه‌اش را بودی. همه‌ی آمار بودن را بودی... 

به سراغ من اگر می‌آیی،

پشت هیچستانـ...

نیستم من...

  • ۲۸ اسفند ۹۶ ، ۱۶:۰۲
  • روشنا

دوشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۶

آغوشِ بی‌پناهِ ما
                  تو
                     بگو چه می‌شود...

 

 

به هوای آشیانمان
                        به جز آهِ من 
                                         چه می‌رود...

  • ۲۸ اسفند ۹۶ ، ۰۲:۰۱
  • روشنا

طوفان شد

دوشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۶

ایتس بین عه لانگ تایم سینس آی'و لاست دیس فیلینگ...

  • ۲۸ اسفند ۹۶ ، ۰۱:۵۷
  • روشنا

دوشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۶

آخرین پیامات هی یادم میاد... فتوگراف اد گوش می‌دادم و اشک می‌ریختم...
نوشته بودی : نرو... صداتو دوست دارم...

 

اولین وُیسام... اولین بارایی که از صدا و صدام ترسیدم...

سعی می‌کردم یادم بمونه چه‌قدر بدی و از ترس تأثیر لحن بر کلمات، تلاش می‌کردم به سردترین حال ممکن صدات رو روی کلماتت بشنوم. روی نرو... روی صداتو دوست دارم... و نمی‌دونستم چه‌طوری می‌شه این‌ها رو بد خوند...

خوبِ من... خوبِ من نه...

تو بد نبودی. تو بد نیستی. تو فقط خیلی زیادی گناه داشتی. تو فقط خیلی زیادی گناه داری.

  • ۲۸ اسفند ۹۶ ، ۰۱:۵۳
  • روشنا

این خواهشِ آهنگینم

دوشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۶
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۸ اسفند ۹۶ ، ۰۱:۱۷
  • روشنا

I won't say no

يكشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۶

I just gotta go
I'm fininshed with the show...

  • ۲۷ اسفند ۹۶ ، ۲۲:۰۶
  • روشنا

ease it off

شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۶

مثل آشغالا باهام حرف می‌زنه و عوض این که جوابای تند و تیز بدم و  به قول همه‌شون، یه دونه رم رد نکنم، بغض می‌کنم.

 

یکم بعدتر بغضشم نمی‌کنم.

  • ۲۶ اسفند ۹۶ ، ۱۹:۵۱
  • روشنا

Cause I'm playing it all wrong

شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۶
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۶ اسفند ۹۶ ، ۱۹:۴۳
  • روشنا

پنجشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۶

تا قبل از ین‌که خواهرم از اراک برگرده، مشغول بودم به حظّ بصر بردن از اتاقی که چیده بودم. :)

 

با امروز دو روزه از اتاق فراری ام. :|

آی میسد هر :)

  • ۲۴ اسفند ۹۶ ، ۲۱:۰۰
  • روشنا

پنجشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۶

از خویش می‌گریزم در این دیار باران
دل‌تنگِ روزگارم
بر من ببار
باران...

  • ۲۴ اسفند ۹۶ ، ۱۵:۴۲
  • روشنا

پنجشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۶

یه عده نر داشتن با هم حرف می‌زدن که خودم رو با علائم نگارشی و طرز مزخرف حرف زدنم انداختم وسط و گفتم چرا به هم می‌گین "مرد می‌شی؟". :/

 

آی چیزد د هُل تینگ آپ. :|

  • ۲۴ اسفند ۹۶ ، ۱۲:۳۹
  • روشنا

پنجشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۶

اگر برگردم به گذشته و یه راه برای امیدوار شدن تو پیدا کنم، اون راه رو می‌بندم... ما همه‌ش رو اشتباه اومدیم. همه‌ش رو... من اهمیت نمی‌دم. به دل‌تنگی، به خواستن، به احساسات... به مال تو و مال خودم. ما اشتباه کردیم و اینا چیزایی نیستند که آدم نتونه از روشون بگذره ؛ دل‌تنگی، خواستن، احساسات... آدم قوی تر از این‌هاست. شاید اگه تو این‌جا باشی بهم بخندی و باهام دعوا کنی و بهم متلک بگی که کلِ دنیا رو خودم می‌بینم... آدم قوی نیست خب... حداقل من هستم. همین که ناراحتی بکشم و ازش نمیرم، یعنی من قوی تر از اونم که تسلیم این اشتباهات بشم. یعنی من قوی ترم از اشتباه کردن و با اشتباه کردن خودم رو ضعیف نگه می‌دارم. من حتی دلم می‌خواد به چیزی که دلم می‌خواد نرسم. شاید برای این که یه نقطه پیدا کنم که بهش تکیه کنم و بگم من اون کاری رو کردم که دلم می‌خواست ؛ یعنی هر چه‌قدر که عذاب کشیدم، کاری رو نکردم که دلم می‌خواست. شاید برای این‌که من هرچی توی این عمر 19 تایی می‌گردم ازین نقطه‌ها پیدا نمی‌کنم... من همه‌شون رو تسلیم کرده‌م. تسلیمِ تو، تسلیم دلم... اما چیزی برای من هست بزرگ تر و مهم تر از دلم... چه انکارش کنم و چه نکنم، هست. هست. برای همینه که برای تو شاید یک سال و برای من چهار ساله که نیستم. قبول بکنی یا نکنی دو سومِ این چیزی که از شیرینش حرف می‌زنی فلاکت و حماقت محض بوده. چهار از شش... آدم با تسلیمِ دلش شدن خودش رو ضعیف نگه می‌داره...

  • ۲۴ اسفند ۹۶ ، ۱۲:۳۸
  • روشنا

از آنتی‌سوشالیت

سه شنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۶

طرد شده‌گی.

  • ۲۲ اسفند ۹۶ ، ۲۰:۱۳
  • روشنا

دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۶

در واقع آی مین ای کاش زنده‌گی کُدر ناشی و خوش‌حالی چون من داشت... یک آیه وجود می‌داشت ؛

 

Press any key to win.

با این که می‌دونم مزخرفه..‌

  • ۲۱ اسفند ۹۶ ، ۰۲:۲۰
  • روشنا

دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۶

ساعت تقریباً ۲عه و همون اندازه که مسخره به نظر می‌رسه خوش‌حالم که بازی‌ای نوشتم که کاربر هر طور بازی کنه، رو اسکرین میاد بُردی! :| 

  • ۲۱ اسفند ۹۶ ، ۰۱:۵۵
  • روشنا