The Faded

ما، همان رانده گانیم
از هر جا
و هر کس

بایگانی

شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۶

گفتم که نه وقت سفرت بود چو رفتی

 

گفتا که مگر مصلحت وقت درین بود...

  • ۱۵ مهر ۹۶ ، ۰۰:۴۳
  • روشنا

So What?

جمعه ۱۴ مهر ۱۳۹۶
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۴ مهر ۹۶ ، ۱۸:۲۳
  • روشنا

شنبه ۰۸ مهر ۱۳۹۶

در اوج روضه خوب دلش را که غم گرفت،
وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت،

 

وقتش رسیده بود ؛ به دستش قلم گرفت
مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت

«باز این چه شورش است که در جانِ واژه‌هاست؟
شاعر شکست‌خورده‌ی طوفانِ واژه‌هاست»...

  • ۰۸ مهر ۹۶ ، ۱۱:۴۹
  • روشنا

پنجشنبه ۰۶ مهر ۱۳۹۶

در افکار شرم‌آورم نسبت به دوست‌های «جدید»م بطن مقصود از این «آنتی سوشال» و در رفتار عجیبم با آن‌ها سطح منظور از آن «رو مُخ» چنان هویداست که هیچ نمایش و یا تعریفی نمی‌توانسته چنین مرا و نهایت تباهی‌ام را برساند.

 

آیم گانا میک دوز اولد میستیکز اگن.

  • ۰۶ مهر ۹۶ ، ۱۳:۱۶
  • روشنا

پنجشنبه ۰۶ مهر ۱۳۹۶

هنوز مطمئن نیستم فیوچر ریلی داز لوک گود یا اینم یه شوخی بی‌مزه یا حتی یه استراحت واسه طوفانای مهیب‌تره. درست رو با دلم می‌شناسم اما وسط هجوم بی‌وقفه‌ی چیزهای بی‌ارزش و غلط از صد جناح به خاطر وسعت زنده‌‌گی اجتماعی، لحظه‌های کمی هست که می‌تونم بفهمم دقیقاً یه جناح تنها و جدا از همه‌م که همه‌شون دیگری رو رد می‌کنند و من رو مستثنی نمی‌کنند...

  • ۰۶ مهر ۹۶ ، ۱۲:۵۲
  • روشنا

چهارشنبه ۰۵ مهر ۱۳۹۶

مرز در عقل و جنون باریک است

 

کفر و ایمان چه به هم نزدیک است

عشق هم در رگ ما سر در گُم

مثل بیداری و بهت مردم

مستم از جام تهی حیرانی

باده نوشیده شده پنهانی...

  • ۰۵ مهر ۹۶ ، ۱۱:۳۵
  • روشنا

يكشنبه ۰۲ مهر ۱۳۹۶

 

ناگزیر از سفرم، بی‌سر و سامان چو باد

 

به گرفتارِ رهایی نتوان گفت آزاد

  • ۰۲ مهر ۹۶ ، ۰۰:۲۰
  • روشنا

روضه‌ی مختصر

جمعه ۳۱ شهریور ۱۳۹۶

دلم گرفته ای دوست

 

هوای گریه با من

گر از قفس گریزم

کجا روم

کجا من؟

  • ۳۱ شهریور ۹۶ ، ۲۰:۴۶
  • روشنا

دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۶

از نفس‌های نامرتب ذهنم خسته‌گی می‌بارد و من می‌دانم در این از پا نشستن و از دیگران گسستن و انزوا دوستی میانه‌ی فصل هیاهو، شرم، بیش از آن‌که دردهای ذهنم را تسکین باشد، درد مضاعف است.

 

و اما این است قواعد بازی ؛ مهم نیست اگر از دویدن پیِ اهدافی که خود متزلزل و نامطمئن بوده‌اند چنین خسته‌ای و یا از دویدن برای صاف‌تر کردن جاده و یک طورهایی اصلاح ؛

مهم نیست اگر بازی نکرده‌ای ؛

اگر خسته‌ای،

می‌مانی. می‌بازی.

  • ۱۳ شهریور ۹۶ ، ۲۰:۵۶
  • روشنا

يكشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۶

دل‌بر برفت و دل‌شده‌گان را خبر نکرد
یادِ حریفِ شهر و رفیق سفر نکرد... 

 

گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم
او سخت بود. در دلِ سنگش اثر نکرد.

  • ۱۲ شهریور ۹۶ ، ۱۸:۰۹
  • روشنا

شنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۶

دنیای من پر است از اعتقادات و مواعظ و دستورالعمل‌ها و حتی نهی هایِ به عمل نرسیده. چیزهای کوچک اما سخت. آسان در خلوت و سخت در میان خلق و سستی ایمان و از دست قوتِ نفسِ همیشه اجابت شده.

 

صبح‌ها که برای نماز صبح بیدار می‌شوم، تمام لحظاتی که دو رکعت نماز را می‌خوانم عذاب وجدان جانم را می‌سوزاند و بی‌وقفه از خودم می‌پرسم این ها برای چیست؟ این قبول می‌شود؟ خودم را زده‌ام به غفلت و می‌ترسم، من آدم برخوردهای انتخابی نیستم. یا هست و یا نیست و.

  • ۱۱ شهریور ۹۶ ، ۱۲:۳۹
  • روشنا

چهارشنبه ۰۸ شهریور ۱۳۹۶

الهی طالما مَشَت قدمایَ فی غیر طاعتک و أنت مطلعٌ علیَّ ؛ تَحلُمُ عنّی یا کریمُ الی اجلٍ قریب... فویلٌ لهاتین القدمین. کیف تصبران علی تحریق النار؟

 

الهی طالما رکِبَت نفسی ما نهیتَ عنه ؛  فحَلُمتَ عنها یا کریمُ الی اجلٍ قریب... فویلٌ لهذا الجسم الضعیف. کیف یصبر علی تحریق النار؟

  • ۰۸ شهریور ۹۶ ، ۰۱:۲۹
  • روشنا

دوشنبه ۰۶ شهریور ۱۳۹۶

هنوزت دوست می‌دارم 

 

چو شبنم بوسه‌ی گل را

 

نگاه دردناک و آرزومندم 

گواهِ من...

 
  • ۰۶ شهریور ۹۶ ، ۱۱:۲۲
  • روشنا

شنبه ۰۴ شهریور ۱۳۹۶

به تحقیق سندرمِ ماتحت ساکن چیزیه که می‌تونه از طریق ژن منتقل بشه به این صورت که هفت نسل تداوم پیدا کنه و به طور یکی در میون توی یکی از والد و یا مولود ظاهر بشه

  • ۰۴ شهریور ۹۶ ، ۱۲:۵۶
  • روشنا

جمعه ۰۳ شهریور ۱۳۹۶

بزن آن پرده

 

اگرچند تورا سیم ازین ساز گسسته

بزن این زخمه

اگرچند درین کاسه‌ی تنبور نمانده‌ست صدایی

 

پرده دیگر مکن و زخمه به هنجار کهن زن
لانه‌ی جغد نگر،
کاسه‌ی آن بربط سغدی
ز خموشی

نغمه سر کن که جهان تشنه‌ی آواز تو بینم
چشمم آن روز مبیناد
که خاموش
درین ساز تو بینم...

  • ۰۳ شهریور ۹۶ ، ۱۴:۳۱
  • روشنا

يكشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۶

همون طور که چهارهزار و خرده‌ای خیلی از پنج‌هزار دوره، ۱ و ۵۹ دقیقه‌ی نیمه‌شب خودشو بکشه ۲ نمی‌شه.

 

 

+ خنده‌ی احمقانه.

  • ۲۹ مرداد ۹۶ ، ۰۱:۵۳
  • روشنا

شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۶

لست سین ریسنتلی ای و من سین ندارم...

  • ۲۸ مرداد ۹۶ ، ۲۳:۵۴
  • روشنا