۵ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

پنج

  • روشنا
  • سه شنبه ۲۸ مهر ۹۴
  • ۱۵:۴۵

در حالت عادی هیچ دلی به دل‌دارش نرسیده.

مگه که گندش در اومده!

پس خفه شو و بشین سر جات :|

قد افقدتک

  • روشنا
  • چهارشنبه ۲۲ مهر ۹۴
  • ۱۹:۵۸

یا خیرَ حبیبٍ و محبوب...

برداشت آخر

  • روشنا
  • دوشنبه ۲۰ مهر ۹۴
  • ۲۰:۰۵

ماهْ، جامه‌ی سرخ غروب را از چاکِ افق می‌درد ؛

و تو،

بر صفحه‌ی نگاه داغ و پیشانی تب‌دار من نقش هذیان می‌کشی.

همه حرف‌هاشان همه حرف بود

  • روشنا
  • يكشنبه ۱۹ مهر ۹۴
  • ۱۵:۴۰
گوی توفیق و کرامت در میان افکنده‌اند
کس
به میدان در نمی‌آید
سواران را
چه شد؟!
.
.
.
.
درواقع
بیت اولش
.
کو نسیمی؟!

ذکر تلقین

  • روشنا
  • پنجشنبه ۱۶ مهر ۹۴
  • ۲۲:۲۶
ندارد دل!
دلْ اندر وی چه بستی؟
ما، همان رانده گانیم
از هر جا
و هر کس
آرشیو مطالب