بهمن..

توی بهمن بوی خون می‌آید.

نه از آن جهت که دِی سرطان ریه داشت و نفس‌ها به قصد جرح شوریده باشند.

از آن جهت که تویی. همان جهتی که قطب نما توی رقص سماع گُمش می‌کند و در آن سو باد می‌وزد آن‌قدر پرهیاهوهو که می‌شنوم صدای شعرهای خوبت را برای سر زلفونم اگر در دست طوفان می‌افتند و... هنوز دلت پریشان پریشانی آن ها هست؟