یک آن هیچ چیز از این دنیا نمی‌خوام و همه چیز یک رنگ و بی‌رنگ می‌شن.

 
اما بعد از اون، آن هاست که آنِ من و آرزوی من همان است، همان.
 

نمی‌تونم بنویسم. چیزی که می‌خونم به شدت روی لحن صحبتا و کلامم تأثیر گذاشته و خیلی ازش بدم میاد. می‌خوام یکی دیگه جدید بسازم. از کلام خودم.

 

دنیام عوض شده. چشمام عوض شده. دستام عوض شده. بزرگ نشدم من، سخت شدم، زبر، سرد، منحنی.