- روشنا
- جمعه ۵ مرداد ۹۷
- ۰۱:۵۴
عزیزم، زندهگی از این کوفتی تر نمیشود.
وقتی نه میتونم برای تو بنویسم، نه میتونم برای غیر از تو بنویسم. وقتی نه هستی و نه نیستنت کامل هست و من از افعال زبانِ مرفه و کمدرد پشتو لذت میبرم. وقتی نمیتونم بخونم، نمیتونم ببینم، نمیتونی برای من بخندی که من ببینم. نمیتونم ببینم. نمیتونم بخندم. اساساً نیستی که برای تو بخندم، برای تو زندهگی کنم، برای تو سفت بچسبم چیزایی رو که دلم میخواد براشون خودخواه باشی.
وقتی نمیتونم بنویسم و بنویسم و بنویسم. لعنت به مسابقات حذفی نامهنگاریهای ویرانگر ما. ای کاش بلد بودم جز با کلمات خودم بنویسم. ای کاش بلد بودم از تو بخوام.
عزیزم، وقتی عزیز من نیستی ؛ عزیز من باش.
عزیزم منو به من برگردون.
عزیزم این به انتظار نشستنهای بیجا و چشم دوزی کج و داغون به رد پاهاتو سلب کن. خوبی مطالبه کن. عزیزم، عزیز من بودنو مطالبه کن.
اه عزیزم اَه.