از اون شب‌هاست که ساعت ۱ نیمه‌شب بیام این جا توی یه صفحه‌ی خالی پست جدید یاد قبل‌تر ها و سرک کشیدن های یواشکی تو توی بی‌چون بیفتم و گریه کنم و برات بیهوده کلمات دل‌تنگ و عاشقانه رو علاف کنم و افکاری رو هم به انحراف ببرم اما در نهایتِ ماجرا تو و من مثل همیشه‌ی عمر ضمیر جمع خودمون، فقط نباشیم. برای هم نه و نه حتی برای خودمون. جبر دنیا و چهارچوب هاش بود؟