سفرهایی هستند که سال‌هاست به قدم‌های خودم قولشون رو می‌دم. یاد حرف‌های ابوجمال توی اون وصیت‌نامه‌ی معروف به «رقص مرگ» خطاب به قدوم عزیزش می‌افتم... حالا هم قدم های تازه‌نفس من، سکون رو تاب بیارید. درسته که از سال‌های خشک‌سالی گذشته‌ایم اما این سال‌ها هم سال‌های سیل اند... تاب بیارید درد انجماد رو که ما بالأخره می‌ریم جایی که باید خرد بشید و رد نندازید. تنها و گم‌نام و نا بود میان انبوهِ گذشته‌گان