کولی بازی چیزیه که حس می‌کنم توی خونمه. توی خون من و هرکسی که با من نسبت خونی داره. اتفاقات و صحنه‌های مشترکی هم هستند که این غولِ خفته در ما رو بیدار می‌کنند و وقتی دنیا دست گذاشته روی دکمه‌ی پلی ویت ریپیت تا ابدِ خفن‌ترین و مؤثرترین و تراژیک ترین و حتی تاریخی ترینِ این صحنه‌ها، 

 

 

 

صدای کولی بازیِ هرکی که عنصر مشترکی با من توی خون داره از جای جای زمین بلنده و آب‌رو ی ما خیلی پیش تر از این ها ریخته.

[صورت مثالیِ قضیه]