۳۵ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

هفت

  • روشنا
  • سه شنبه ۱۶ تیر ۹۴
  • ۱۷:۵۸
.          به بهانه‌ی شب قدر ||
امام علی بن الحسین علیه افضل الصلاة و السلام،
در «مناجات الخائفین»
این‌طور می‌خوانند عزیز را :

إِلَهِی! أَ تَرَاکَ بَعْدَ الْإِیمَانِ بِکَ تُعَذِّبُنِی؟! أَمْ بَعْدَ حُبِّی إِیَّاکَ تُبَعِّدُنِی؟!

خدایا! آیا می‌بینی [چنان که] پس از ایمان آوردنم به تو مرا عذاب کنی؟! یا بعد از دوست داشتنم (تنها) تو را، دورم سازی؟!

أَمْ مَعَ رَجَائِی لِرَحْمَتِکَ وَ صَفْحِکَ تَحْرِمُنِی؟! أَمْ مَعَ اسْتِجْارَتِی بِعَفْوِکَ تُسْلِمُنِی؟!

یا با امیدم به رحمت تو و چشم‌پوشیِ تو تحریمم (محرومم) کنی؟! یا با استجاره‌ام به عافیتت تسلیمم کنی (به عذاب)؟!

حَاشَا لِوَجْهِکَ الْکَرِیمِ أَنْ تُخَیِّبَنِی!

حاشا از ذات بزرگ‌وار تو که ناامیدم کنی!

لَیْتَ شِعْرِی أَ لِلشَّقَاءِ وَلَدَتْنِی أُمِّی أَمْ لِلْعَنَاءِ رَبَّتْنِی؛ فَلَیْتَهْا لَمْ تَلِدْنِی وَ لَمْ تُرَبِّنِی...

کاش آگاهی داشتم آیا برای شقاوت به دنیا آورد مرا مادرم یا برای رنج پروراندم؛ کاش او مرا به دنیا نمی‌آورد و نمی‌پروردم...

 وَ لَیْتَنِی عَلِمْتُ أَ مِنْ أَهْلِ السَّعَادَةِ جَعَلْتَنِی وَ بِقُرْبِکَ وَ جِوَارِکَ خَصَصْتَنِی

 و ای کاش می‌دانشتم یا از اهل سعادت قرارم دادی و به نزدیکی و جوارت مختصم کردی 

فَتَقَرَّ بِذَلِکَ عَیْنِی وَ تَطْمَئِنَّ لَهُ نَفْسِی...

تا قرار گیرد به خاطر آن چشمم و اطمینان (آرامش) یابد برای آن نفسم (جانم)...

إِلَهِی! هَلْ تُسَوِّدُ وُجُوه خَرَّتْ سَاجِدَةً لِعَظَمَتِکَ؟! أَوْ تُخْرِسُ أَلْسِنَةً نَطَقَتْ بِالثَّنَاءِ عَلَى مَجْدِکَ وَ جَلالَتِکَ؟!

خدایا! آیا تیره کنی چهره‌هایی که به زمین افتادند مسجود، برای عظمتت؟! یا لال کنی زبان‌هایی را که گویا شدند به ستایش مجد و جلالت؟!

...

به قول امیرم در کمیل :

ما هکذا الظّنُ یک... و لا أُخبرنا بفضلک عنک...

...

شش

  • روشنا
  • سه شنبه ۱۶ تیر ۹۴
  • ۰۲:۴۲
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

پنج

  • روشنا
  • يكشنبه ۱۴ تیر ۹۴
  • ۱۸:۵۴
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

بدون عنوان

  • روشنا
  • يكشنبه ۱۴ تیر ۹۴
  • ۰۱:۲۷
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

چهار

  • روشنا
  • شنبه ۱۳ تیر ۹۴
  • ۲۳:۴۴
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

سه

  • روشنا
  • شنبه ۱۳ تیر ۹۴
  • ۰۰:۱۴
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

دو

  • روشنا
  • جمعه ۱۲ تیر ۹۴
  • ۰۰:۴۴
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

دو

  • روشنا
  • پنجشنبه ۱۱ تیر ۹۴
  • ۰۰:۵۸
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

یک

  • روشنا
  • چهارشنبه ۱۰ تیر ۹۴
  • ۲۳:۱۷
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

پانزدهم

  • روشنا
  • چهارشنبه ۱۰ تیر ۹۴
  • ۲۳:۱۶
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

چهارده

  • روشنا
  • سه شنبه ۹ تیر ۹۴
  • ۲۳:۲۳
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

سیزده

  • روشنا
  • سه شنبه ۹ تیر ۹۴
  • ۰۳:۱۰
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

یازده

  • روشنا
  • يكشنبه ۷ تیر ۹۴
  • ۰۱:۴۴
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

ده

  • روشنا
  • جمعه ۵ تیر ۹۴
  • ۲۳:۳۷
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

نُه

  • روشنا
  • پنجشنبه ۴ تیر ۹۴
  • ۲۳:۴۳
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

هشت

  • روشنا
  • چهارشنبه ۳ تیر ۹۴
  • ۲۳:۵۸
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

هفت

  • روشنا
  • چهارشنبه ۳ تیر ۹۴
  • ۰۳:۰۶
  • ۱ نظر

نمی‌دانم چرا این‌طور شد.

از تهی سرشارم.

هیچ چیز نمی‌خواهم و همه‌چیز را.

فردا آغاز دیگری‌ست.

خیلی حرف داشتم ولی ...

.

دعای سمات خیلی قشنگ است.

.

عمارت کن مرا آخر که ویرانم به‌جان تو...

ما، همان رانده گانیم
از هر جا
و هر کس
آرشیو مطالب